معنی فیلمی با بازی رضا فیاضی

حل جدول

فیلمی با بازی رضا فیاضی

پرنده باز، همبازی، در به درها، آسمان پر ستاره، بودن یا نبودن، روز واقعه، روسری آبی، ارابه مرگ، عبور از تله، مجسمه، گزل

پرنده باز، همبازی، دربه درها، آسمان پرستاره، بودن یا نبودن، روز واقعه، روسری آبی، ارابه مرگ، عبور از تله، مجسمه، گزل

آسمان پرستاره، ارابه مرگ، بودن یا نبودن، پرنده باز، چریکه تارا، دربه درها، روز واقعه، روسری آبی، سبز کوچک، عبور از تله، گزارش مریم، گزل، مجسمه، مرد پنجم، همبازی

فیلمی با بازی رضا عطاران

نهنگ عنبر

لغت نامه دهخدا

فیاضی

فیاضی. [ف َی ْ یا] (ص نسبی) منسوب به فیاض که نام اجدادی است. (سمعانی).

فیاضی. [ف َ] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان آبادان که دارای 900 تن سکنه است. آب آن از رود بهمن شیر و محصول عمده اش غله، خرما و سبزی است. ساکنان از طایفه ٔ عیدان و اکثر کارگر شرکت نفت اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

رضا

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضای اصفهانی، شیخ نجیب الدین رضا. رجوع به زرگر اصفهانی شود.

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضا ملایری، میرزا رضا آریان. از گویندگان قرن چهاردهم هجری بود. رجوع به تذکره ٔ شعرای معاصر اصفهان ص 485 و 486 و فرهنگ سخنوران شود.

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضایی نوربخشی یا رضایی طهرانی یا رازی. رجوع به رضایی طهرانی در فرهنگ سخنوران و رضایی (شاه رضا...) شود.

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضا اصفهانی، مولانا آقا رضا خلف مولانا محمد گیلانی مشهور به سراب (متوفی در حدود 1135 هَ. ق.). از گویندگان قرن 12 هجری بود. رجوع به تذکره المعاصرین ص 109 و نجوم السماء ص 204 و فرهنگ سخنوران شود.

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضا کازرونی، حاج میرزا محمدرضا ملقب به «صدرالسادات ». از گویندگان قرن سیزدهم هجری بود. رجوع به مرآه الفصاحه (حرف «ر») و فرهنگ سخنوران شود.

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضا هروی، رضاعلی شاه. از مریدان سیدمعصوم دکنی و از گویندگان قرن دوازدهم هجری بود.رجوع به فرهنگ سخنوران و ریاض العارفین ص 260 شود.

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضا قاجار، محمدرضامیرزا فرزند فتحعلی شاه قاجار. از گویندگان قرن سیزدهم هجری بود. رجوع به بستان السیاحه ص 413 و 414 و فرهنگ سخنوران شود.

رضا. [رِ] (اِخ) محمدرضاپاشا یا رضاپاشا تبریزی. رجوع به رضاپاشا (محمدرضاپاشا) شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

رضا

‎ (اسم) خشنودی خوشدلی، صلاح صوابدید، (تصوف) رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر و مقام رضا بعد از مقام توکل است حقیقت رضا تسلیم شدن سالک است، (صفت) خشنود راضی. یا رضا ء بودن خوشدل بودن خشنود بودن، راضی بودن.